از بین تمامی حس و حال‌هایی که ممکن است نوع بشر تجربه کند، آشفتگی و پریشان حالی ناشی از قرار گرفتن در مسیر دوراهی‌ها بیشتر از هر چیز دیگر روح و روان آدمی را سوهان می‌کشد. هر چه بیشتر اندیشه می‌کند کمتر می‌تواند رشته‌های انس و الفت خود با یکی از دو راه را قوی‌تر و وثیق‌تر کند. این روزها در چنین حالتی به سر می‌برم. هر چند که یک متممی هستم و به نیکی درس‌های مرتبط با تصمیم‌گیری را مطالعه کرده و آموخته‌ام، کم تجربه‌تر از آنم که بتوانم به سادگی آموخته‌هایم را با آنچه در عمل رو‌به‌رویم قرار می‌گیرد تطبیق دهم و استفاده کنم. محاسبات هم من را به نتیجه نمی‌رساند. گاه فقط و فقط باید بروی و وارد میدان مین شوی. چاره‌ای نداری و حتماً باید مسیر را طی کنی تا به آن سوی میدان برسی. از سوی دیگر با هر قدمی که برمی‌داری احتمال دارد همه چیز منفجر و پل‌های پشتِ‌سر خراب شود. با این وجود انکار نمی‌کنم که باید از "امید" محافظت کرد و آن را در گنجه دل محفوظ نگاه داشت و اجازه نداد هر کسی به راحتی به آن دستبرد بزند. مفهوم بسیار بلند و پرمغزی است. اما چه چیز به امید دستبرد می‌زند؟ به نظر من پاسخ این سوال را باید در نحوه برچسب‌گذاری ما بر وقایع و اتفاقات جستجو کرد. گاه، همانند شرایط فعلی من، در دو راهی تصمیم‌گیری مدتی توقف و درنگ می‌کنیم. هر چند که در نهایت تصمیمی اتخاذ می‌کنیم اما جمله‌ای که با خود مرور می‌کنیم آن است که "بین بد و بدتر مجبورم یک گزینه را انتخاب کنم". آیا واقعاً این طور است؟ آیا تصمیماتی که ما به اقتضائ ضرورت‌ها و به تبع نیازهای هر دوره اتخاذ می‌کنیم به خوب و بد تفکیک می‌شوند؟ من همین سوال را راجع به وقایع و اتفاقات مختلف زندگی هم دارم. آیا وقایع زندگی به خوب و بد تقسیم می‌شوند و حسب مورد ما نیز حس قلبی‌مان باید به شرایط خوب یا بد باشد؟ مدتی است که این سوال خوراک فکری‌ام شده است. بارها برایم اتفاق افتاده است که با رخ دادن اتفاقی به ظاهر بد، خودخوری و بی‌قراری بسیار کرده‌ام ولی بعد از گذشت مدتی هر چند طولانی آثار خوب و میوه‌های شیرین گذشته بد و تلخ خود را چشیده و لمس کرده‌ام و البته همینطور برعکس. اتفاقی به شدت برایم شیرین و خوشایند و شادی‌آور جلوه کرده است ولی در نهایت اسباب تکدر خاطرم را فراهم آورده است. آیا وقت آن نرسیده از این تکرار و تسلسل وقایع نتیجه‌ای بگیرم؟ آیا نمی‌توان این طور نتیجه گرفت که وقایع فی‌الذات خوب یا بد نیستند و این صرفاً ما هستیم که به دلیل جهل ثقیل و عمیق خود برچسب خوب یا بد بودن را بر وقایع روزانه می‌زنیم؟