طعم تلخ و شیرین ابهام
به نظرم باید یاد گرفت که زندگی پر از ابهامه. خیلی اتفاقات میفتن بدون این که دلیلش رو بدونیم. خیلی آدمها رو به دست میاریم یا خیلی از اونها رو از دست میدیم بدون این که دقیقاً بدونیم کِی و چرا بهشون وابسته شدیم. رویدادهای متنوع میرن و میان، دلبستگیها شکل میگیره، خاطرات مرور میشه، به اجبار یا اختیار خیلی از تصمیمات گرفته میشه بدون آن که بدونیم انتهای این تصمیم راه به کجا میبره. زندگی پر از ابهامه. اما با زندگی پر از ابهام باید چه کار کرد؟ نباید دوستش داست؟ چطور باید مدیریتش کرد؟ راستش خود من از جمله افرادی هستم که در دوران مبهم و مهآلود جاده زندگی خیلی بداخلاق و عصبی میشم. شیرینی قطعیت رو به طعم تلخ و شیرین ابهام ترجیح میدم. طعم ابهام گاهی تلخه؛ زمانی که نتونیم مضمون و منطق زندگی رو با ساختهها یا خلاقیتهای ذهنیمون درک کنیم. و گاهی هم شیرینه؛ زمانی که غافلگیرمون میکنه و به خاطر صبر و حوصلهای که برای رفع و دفع حالت مبهم به خرج دادیم بهمون دستمریزاد میگه. زندگی مثل یه رودخانه است و شرایط و اوضاع و احوال مبهم زندگی درست مثل قسمت عمیق یک رودخانه میمونه. طوری که نمیشه عمقش رو حدس زد. همه دیر یا زود بهش میرسند. منتها بعضیها در اعماق فرو میروند و گم میشوند. بعضی به تعبیر زیبای محمود دولت آبادی تاب میآورند و غواصی یاد میگیرند. در مواجهه با نقاط کور و مبهم زندگی غواصی کنیم. به این ترتیب هم برخوردی روانتر با زندگی خواهیم داشت و هم شناگری آموختهایم و کلی تجربه به دست آوردهایم. در مسیر یادگیری غواصی، قطعاً با شکستها و چالشهای زیادی رو به رو خواهیم شد. حتماً آسیب میبینیم و ممکن است گاهی جایی نفس هم کم میآوریم. اما به قول متمم جان عزیز: "لذت واقعی پس از قبول کردن آسیبپذیری شکل میگیرد. لحظهای که وارد یک رابطه میشوند بدون این که بدانند این رابطه سرانجامی خواهد داشت یا نه. لحظهای که یکی از اسرار خود را با دیگری در میان میگذارند بیآنکه بدانند در آینده از آن چه استفادهای خواهد شد. لحظهای که ابهام موجود در زندگی را میپذیرند و تلاش نمیکنند تلخی ابهام را با شیرینی قطعیت جایگزین کنند. انسانها در جستجوی ارتباط هستند. اما نه ارتباطی از جنس زنجیر، سخت و صلب. ارتباطی که همیشه نمک آسیبپذیری هم به آن طعم دهد."