چطور در شغل وکالت کارآموزی کنیم؟ (قسمت اول)
همیشه دانشجو ماندن و کارآموزی کردن آرزوی دیرینه منه. اما یه روزی میرسه که به ظاهر باید فارغالتحصیل بشیم و در مراسم تحلیف شرکت کنیم. مهم نیست. از نگاه من مهم فرایند یادگیریه که نباید متوقف بمونه. در غیر این صورت مردابگونه راکد میمونیم و نمیتونیم مثل یک رود جاری باشیم. در دو سالی که کارآموزی کردم، تجربیاتی به دست آوردم که دوست دارم با هر شخصی که قدم در این راه مقدس گذاشته یا در آرزوی اون به سر میبره، به اشتراک بذارم.
قانون اول: دوره دوساله کارآموزی را عاشقانه دوست داشته باشیم.
اولین باری که فهمیدم بیشتر بچهها با دوره کارآموزی حال نمیکنند اوایل دوران کارآموزیم بود. روزی که برای کاری به کمیسیون کارآموزی کانون وکلا مراجعه کرده بودم و یکی از همکاران که به تازگی دوره کارآموزی را به اتمام رسانده بود، با حالت عصبانی و حق به جانب با مسوول واحد صحبت و بحث میکرد که "من چه گناهی کردم که باید در اختبار دوم و نه اول شرکت کنم؟" (در کانون وکلای دادگستری مرکز به دلیل تعداد بالای شرکتکنندگان در آزمون اختبار، این آزمون سه بار در سال برگزار میشود و بر همین اساس کارآموزان حسب رتبه یا حروف الفبا یا شماره پروانه کاراموزی یا... به سه دسته تقسیم میشوند و به همان ترتیب در آزمونها شرکت میکنند. در کانون وکلای دادگستری سایر استانها به دلیل پایینتر بودن تعداد متقاضیان، تنها یک بار این آزمون برگزار میشود.) راستش اون روز خیلی نفهمیدم چرا اون همکارمون نق میزد. بعدش هم بیشتر دقت نکردم و پرسشی از کسی نکردم. یه مدت گذشت. یکی از دوستانم که به تازگی در این آزمون موفق شده بود و به رتبه پایه یک ارتقا یافته بود بهم گفت: بابا زودتر اختبار رو بده راحت شی. پرسیدم مشکلش چیه؟ گفت: بابا راحت میشی دیگه. پرسیدم همین؟ خب الانم ناراحت نیستم که. در جواب چیزی نگفت ولی فکر کنم خودشم نمیدونست چرا میگه راحت میشم. اصلاً از چی راحت میشم؟ مگه درد و مرضی دارم که اختبار درمانش میکنه و بعدش راحت میشم؟ از یه نظر دیگه هم میشه گفت نکنه بعد از اختبار آدم میمیره که میگن راحت میشی؟ دیدی وقتی دیگران یه نفر رو میبینن که پیش از مرگ خیلی درد میکشه، به هم میگن ایشالا زودتر راحت بشه؟ تقریباً ترکیبی از این حسهای مبهم و گنگ بهم دست میداد.
دوره کارآموزی رو باید با سرشاری و شوق شروع و تامل و بردباری سپری و تموم کنیم. منتظر تموم شدنش نباشیم و قلباً بخوایم همیشه کارآموز بمونیم. با افتخار بگیم کارآموز هستیم. لحظه به لحظه کارآموزی رو بهتره به تدریج لمس کنیم تا کمکم نبض وکالت دستمون بیاد. به نظر من اگر یک وکیل دوره کارآموزی خوبی نداشته باشه، هیچ وقت حتی ده سال بعد از پایهیک شدنش حس خوبی نخواهد داشت. کارآموزی دورهایه که باید یاد بگیریم. من قسم میخورم کسی که تازه فارغالتحصیل شده و در آزمون وکالت موفق میشه و بدون هیچ سابقهای پا به عرصه وکالت میذاره، تقریباً هیچی از حقوق نمیدونه. تازه باید وارد بشیم و بیایم مفاهیمی که در 4 سال کارشناسی خوندیم را در عمل با مصادیقش تطبیق بدیم. تفاوت قانون با رویه رو بفهمیم. طرز برخورد و انعقاد قراردادهای وکالت و قرارداد مالی با موکل رو یاد بگیریم. تحلیل و استدلال یاد بگیریم. ارتباطاتمون رو گسترش بدیم. نگارش حرفهایِ لایحه و دادخواست خودش یه عمر طول میکشه چه برسه به دوسال محدود کارآموزی. وکالت هنره و ما وکلا هنرمند. به قول استاد محمود دولت آبادی گرانقدر: هر هنرمند میبایست همه مقدارهای زندگی را بیواسطه لمس کرده باشد. هنرمند جوهر زندگی را میچشد. نه این که همه مقدارهای آن را بخورد. پس چرا این دوره محدود دو ساله رو آروم و آهسته لمس نکنیم و لذت نبریم؟ هممون تجربههایی از گذشته داریم که با حسرت و افسوس بهشون نگاه میکنیم و میگیم چقدر زود گذشت! کاشکی قَدرش رو میدونستم. دوران بیبازگشت کارآموزی هم خیلی زود به خاطره میپیوندد و این ما هستیم که اگر خوب و درست ازش استفاده نکنیم یه ندایی از درون همیشه آزارمون میده . پس با افتخار همه جا بگیم که فعلاً کارآموز هستیم. یادمون باشه هیچ کس یادش نمیمونه شما دو سال کارآموزی کردی یا سه سال. هیچ کس یادش نمیمونه شما اختبار اول شرکت کردی یا اختبار دوم. اون چیزی که ممکنه مبنای داوری قرار بگیره نحوه درک و استفاده شما از لحظه لحظه عمرتونه. پس کیفیت رو فدای سرعت نکنیم.